پرنس کوشولو
گل پسرم دیگه واسه خودت مردی شدی وباکارای جدیدی که تازگیا میکنی خیلی خیلی خوشحالم میکنی..
خونمونو نپتون میکشی ..
با دستمال گردگیری میکنی..
با هاپویی که مامان جون واست خریده صحبت میکنی..
عروسکت رو روی پاهات میخوابونی..
شماره میگیری..
با موبایل صحبت میکنی..ومثلا ادای بابایی رو در میاری موقع صحبت کردن راه میری و میخندی یا صداتو میبری بالا.....
هر روز صبحها دلت واسه آی سو تنگ میشه ومیری خونشون حالشو بپرسی..
تلوزیون را با کنترل و یا از نزدیک هی روشن خاموش میکنی که ما نتونیم نگاه کنیم..
اونروز رفته بودیم خونه ی مامان جون دنبال دایی جون میگشتی وگریه میکردی..
دیگه کامل خودت به تنهایی راه میری وهمه جا رو به هم میریزی..
اونروز رفتهبودی زیرمبل نمیتونستی در بیای..
خلاصه خیلی خیلی شیطون شدی..
گلم عشقم نفسم دوستت دارم با تمام وجودمون.....